۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

از دیگر آیین‌های بعد از مهاجرت این است که هر از چندی دینت را به فرهنگ فاخر خودت ادا کنی. مثال هم زیاد است خوش‌بختانه: کوروش کبیر و حقوق بشر، نوروز، حتا همین فرق پرشن و فارسی.
آهان... بله متأسفانه، اغلب شعور لازم را ندارند. برای‌شان مهم نیست و فقط از سر مردم‌داری توی ذوقت نمی‌زنند. نامردها گاهی چشم‌شان کنجکاو است کاملاً، ولی وسط کار ساعت‌شان را نگاه می‌کنند. یا حرفت که تمام‌شد با زبان یا چشم‌شان سؤال ناجوری می‌پرسند که حالت را می‌گیرد؛ مثلاً "خب از دست من کاری برمیاد؟" یا "مشروب هم دارید ما بیایم؟"
آره... غربت سخته دیگه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر