skip to main
|
skip to sidebar
موج سنگین گذر زمان
برداشتهای آزاد؛ پر از تصرف و تلخیص و تحریف
۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه
«... یه
پستی
نوشته بودم در مورد عدم و کسانی که نیستند و نامی ندارند. حالا یه پستی هم باید بنویسم در مورد گمنامهایی که سالها بعد نام پیدا می کنند و ضمیرهایی که مدتها بعد تبدیل میشوند به اسم.»
--از ایمیل اخیرم به یک دوست؛ بدون هرگونه فلان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بايگانی وبلاگ
◄
2011
(1)
◄
مهٔ
(1)
◄
2010
(36)
◄
نوامبر
(2)
◄
اوت
(2)
◄
مهٔ
(4)
◄
آوریل
(11)
◄
مارس
(6)
◄
فوریهٔ
(5)
◄
ژانویهٔ
(6)
▼
2009
(34)
◄
دسامبر
(14)
▼
نوامبر
(10)
فرضکن ایستادهای داخل آسانسور، یا روی پلهبرقی رو...
مهاجرت: وقتی در مورد پدر و مادر و دوستان قدیمی فعل...
ریسرچ کردنم شده مثل شعر گفتن. تمام هفته را خیره و...
توی سالن ورزشی دانشگاه واکسن آنفولانزای خوکی میزن...
«... یه پستی نوشته بودم در مورد عدم و کسانی که نیس...
عوضی و نامرد و احمقانه، و شوخ
سرود برای آن کس که گریه می کرد
لحظه ای هست بعد از مهاجرت که دوربین را داخل کمد می...
hommage to nonbeing
Part Two: Soul and Body
◄
اکتبر
(7)
◄
سپتامبر
(3)
دنبال کننده ها
درباره من
mowj zaman
مشاهده نمایه کامل من
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر