۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

یکی هم باید عقلش می رسید که در کنار فست فود و کلیسا و آرایشگاه و پارک و آبخوری عمومی، و روسپی‌خانه حتا، جایی هم باید درست شود برای رفع این نیاز که آدم برود در آن بنشیند و یک چشم و دل سیر گریه کند. بعد دستمال کاغذی هم باشد که دماغش را بگیرد یا حتا شیر آبی که صورتش را بشوید؛ بعد کتش را تنش کند و برگردد در خیابان به راه رفتنش ادامه دهد.

۲ نظر: