هوله-به-تن آمده بودم بیرون از حمام؛ ده قدم راه بود تا پشت لپتاپ. بهپاکردن دمپایی را همزمان با قدم اول و دوم انجام دادم؛ وقت نباید تلف میشد. اول ایستاده زل زدم به صفحه؛ بعد نشستم. کورمال-کورمال دست راستم را روی میز چرخاندم به دنبال شانه؛ سی ثانیه ولگردی انگشتها و بعد شانه توی مشتم بود. دور و بر را نگاه کردم؛ تا آینه ده قدم راه بود. وبکم را روشن کردم و زل زدم به تصویر خودم؛ شروعکردم به شانهزدن.
۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سهشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر