۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه

من حماقت مشترکم، مرا تکرارکن

مردک بنگالی پیتزا سفارش داده برای مهمانی شروع سال تحصیلی. می گوید پیتزای حلال سفارش دادم از مغازه پاکستانی مرکز شهر. ایرانی تازه وارد چشمانش برق می زند و شروع می کند به متلک گفتن: مگه پیتزا رو هم سر می برند؟ بنگالی متلک را نمی فهمد و مثل روبات توضیح می دهد که: نه، یعنی سوسیس یا مواد گوشتی دیگرش از گوشت حلال درست شده. تازه وارد ول کن نیست، این بار به فارسی می گوید: گفتم چرا خوشمزه نیست، من دنبال غذای حرومم همیشه که خوشمزه باشه. دختر ایرانی می گوید: پپرونی ها که حلال نبود. تازه وارد جواب می دهد: همون پس، دیدم یه کمی خوشمزه س. بنگالی غیرتی می شود و تکرار می کند: نه، پیتزاها حلال بودند همه. پپرونی ها هم حلال بود. تازه وارد با پررویی دو باره می گوید: پس بگو، دیدم که خیلی هم خوشمزه نبود. اریب نگاهش می کنم. کرمی از دلم می گذرد که یک بار دیگر بگویم حلال نبود ببینم دوباره نظرش راجع به مزه عوض می شود یا نه.
دختر ایرانی یواش و به فارسی به من می گوید: اونجایی که می گه من رفتم. طرف اگر بپرسی می گه بیکن حلال هم داریم. تازه وارد دوباره سوژه پیدا می کند و رو می کند به بنگالی: بیکن حلال هم داره این مغازه هه؟ و نیشش را دوباره باز می کند. بنگالی انگار تازه می فهمد که مردک تمام مدت به ریشش می خندیده، رویش را بر می گرداند و فرو می رود در مانیتور. تازه وارد، اما، هنوز نفس دارد. رو به دختر ایرانی می گوید: پریروزها دیدم که لوازم آرایش حلال هم تولید شده. بنگالی بر می گردد که توضیح بدهد لوازم آرایش حلال را ولی خنده تازه وارد منصرفش می کند.
همه ساکت می شوند؛ تازه وارد ولی هنوز راضی نشده؛ به بقیه نگاه می کند و دنبال شوخی جدید می گردد در ذهنش. یا شاید دنبال یک نفر که همراهی کند و شمشیر بزند در رکابش در این جنگ مقدس مذهبی تا مگر انتقام یزدگرد سوم را بگیرد از سعد بن ابی وقاص که حالا لابد روحش را حلول کرده می بیند در این فرزند شبه قاره، با سبیل کلفت و کوتاه به جای ریش دراز، و کورتا به عوض دستار و دشداشه. بعد ناگهان چشمش برق می زند، انگار که آس را پیدا کرده باشد؛ بلند می گوید: راستی اسمیرنف حلال هم داریم؟ من طالبم اگر هست. دختر ایرانی بر می گردد رو به مانیتورش، که لبخندش دیده نشود. من هم چشمم را لیز می دهم روی کاغذهایم که شریک جرم نباشم. مردک بنگالی عصبانی بلند می شود و از اتاق بیرون می رود. مردک تازه وارد هنوز چروک خنده است و جفت نیش هایش پیدا است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر