قبول که گرفتن ایمیل طولانی خودش بهتنهایی آدم را بهوجد میآورد گاهی؛ اما یک نوع حس بالاتر ذوقکردن و آبشدن قند در دل هم هست ناشی از فهمیدن این که این ایمیل طولانی را خودش چندبار خوانده و ویرایشکرده. این که دلهره داشته که چه بنویسد و چگونه و با کدام کلمه. دنبال ویرگولهای نابهجای باقیمانده از جملههای پاکشده، کلمههای تکراری از-چشم-افتاده بعد از عوضکردن سیاق جمله، و جملههای پولیش خوردهای که از فرط بازنویسی چندباره برق میزنند بگرد.
و همین که این اشتباهات تایپی جاماندهاند هم خودش باید خوشحالت کند؛ یعنی مفهوم جملهها و این که چه میخواسته بگوید مهم بوده؛ یعنی دوباره خواندنش مثل نویسندهای که داستانش را دوباره میخواند بوده؛ نه مثل کارمندی که نامهاش به رییس بخش را.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر