دونستن زبان یعنی بتونی بفهمی الآن این قوسی که روی لبهاش افتاده لبخند ابتهاج ناشی از لذتبخش بودن کتابه، ملاحت دیپلماتیک و مردمدارانه س، پوزخند تمسخر به پرت بودن تو از روزگاره، عشوه و ابراز علاقه پنهان و دعوت به ادامه معاشرته، یا اصلاً هیچکدام؛ صرفاً نشانهای است بر سرحالی ناشی از این روز گرم آفتابی وسط این سرمای استخوانسوز زمستانی.
۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه
مترجم خندهها
دونستن زبان این نیست که بفهمی ترجمه حرفی که الآن بهت گفته شد این میشه که: "کتابی که گفته بودی رو خوندم و خیلی خوشم اومد".
دونستن زبان یعنی بتونی بفهمی الآن این قوسی که روی لبهاش افتاده لبخند ابتهاج ناشی از لذتبخش بودن کتابه، ملاحت دیپلماتیک و مردمدارانه س، پوزخند تمسخر به پرت بودن تو از روزگاره، عشوه و ابراز علاقه پنهان و دعوت به ادامه معاشرته، یا اصلاً هیچکدام؛ صرفاً نشانهای است بر سرحالی ناشی از این روز گرم آفتابی وسط این سرمای استخوانسوز زمستانی.
دونستن زبان یعنی بتونی بفهمی الآن این قوسی که روی لبهاش افتاده لبخند ابتهاج ناشی از لذتبخش بودن کتابه، ملاحت دیپلماتیک و مردمدارانه س، پوزخند تمسخر به پرت بودن تو از روزگاره، عشوه و ابراز علاقه پنهان و دعوت به ادامه معاشرته، یا اصلاً هیچکدام؛ صرفاً نشانهای است بر سرحالی ناشی از این روز گرم آفتابی وسط این سرمای استخوانسوز زمستانی.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
ادامه مکالمه به ترجمه زبان لبخندها کمک میکنه
پاسخحذفاگه در ادامه باحرارت در مورد کتاب بحث کرد..اگه بلافاصله در مورد یک موضوع پرت ازت سوال کرد..اگه سکوت کرد...اگه تشویقت کرد در مورد کتاب وراجی کنی...و اگه اون لبخند رضایت به هیچ وجه از صورتش محو نشد...
بترتیب نتایجی که اون بالاگفتی رو میشه گرفت.